کتاب و کتاب خوانی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 اسفند 1397
بازدید : 253
نویسنده : fateme

اما اکنون که ساعت‌ها وقت ما در شبکه های اجتماعی، در اینستاگرام و تلگرام و توییتر، در وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها می‌گذرد، نه می‌توانیم به سادگی ادعا کنیم که کتاب می‌خوانیم، نه می‌توانیم بپذیریم که آنچه می‌کنیم، مطالعه نیست.

بسیاری از دوستان من در بحث‌های قبلی، دیدگاه و نگاه خود را به کتاب و کتاب‌خوانی گفته‌اند و شرح داده‌اند و من هم در این مطلب می‌خواهم دیدگاه خودم را توضیح دهم.

خلاصه‌ی حرفم همان چیزی است که در ابتدای مطلب نوشتم: لازم است هر یک از ما دوباره کتاب و کتابخوانی را برای خود تعریف کنیم تا بتوانیم جایگاه آن را در زندگی امروز خود بیابیم و تصمیم بگیریم که کتابخوانی قرار است چه نقشی در زندگی ما در دنیای مدرن امروزی که به انواع فناوری‌ها مجهز شده ایفا کند.

تعریف کتاب و کتابخوانی

کاری از Karolis Strautniek

منظور من کدام کتابهاست؟
کتابها انواع بسیاری دارند. چنانکه قبلاً اشاره کردم، کتابهای مرجع هم کتاب هستند، مجموعه تست‌های کنکور در فلان سال هم کتاب محسوب می‌شود. کتابهای درسی دانشگاهی هم، کتاب هستند و خوب یا بد، سهم مهمی از مطالعه‌ در کشورهایی مانند ما را به خود اختصاص می‌دهند.

من به طور خاص کتابهایی را در نظر دارم که ما آگاهانه و از روی اختیار و با هدف گذران وقت یا افزایش آگاهی و یا تجربه‌ی لذت مطالعه بدون اجبار مستقیم بیرونی آنها را می‌خوانیم.

شاید این تعریف، چندان شفاف نباشد. اما در ذهن من، خواندن مجموعه‌ای مانند مثنوی مولوی، خواندن یک رمان مانند جزء از کل و طبیعتاً خواندن کتابهای غیرداستانی (non-fiction) مثل رقابت برای آینده یا تفکر، سریع و کند (نوشته کانمن) زیر چتر تعریف بالا قرار می‌گیرند.

من اگر بخواهم کتاب‌خوانی را به شکلی تعریف کنم که مطالعه‌ی همه‌ی کتابهای بالا را شامل شود، آن را چنین تعریف می‌کنم:

تعریف کتابخوانی

این تعریف برای من بسیار مهم است و آن را حاصل این چند سالی می‌دانم که اگر هم زندگیم صرف کتاب و کتاب‌خوانی نشده باشد، لااقل در میان کتاب‌ها و با هم‌نشینیِ کتاب‌خوان‌ها گذشته است.

به همین علت، آن را با دست نوشتم و به تایپ آن اکتفا نکردم.

نمی‌دانم برای شما چقدر مهم یا واضح یا بی‌اهمیت باشد، اما به نظرم خودم – از کتاب پیچیدگی که بگذریم – مهم‌ترین نکته‌ای است که در ماه‌ها یا سال‌های اخیر در روزنوشته‌ها نوشته‌ام.

بخشی از زندگی ما به مشاهده و تجربه‌ی مستقیم دنیا می‌گذرد
وقتی من در شهر قدم می‌زنم و رفتار مردم را می‌بینم.

وقتی در مترو ایستاده‌ام و به حرف‌های دیگران گوش می‌دهم.

وقتی با خودم خلوت می‌کنم و به خاطرات و تجربیات گذشته‌ام فکر می‌کنم.

وقتی در اکسپلورر اینستاگرام می‌چرخم و تعدادی از پست‌ها و کلیپ‌هایی را که پیشنهاد می‌کند، می‌بینم.

می‌دانم که اینجا می‌شود بحث‌های فلسفی کرد که: اینها هم مشاهده‌ی مستقیم نیست و اصلاً مشاهده‌ی بی‌واسطه معنا ندارد و تجربه، خود تغییری است که در مغز ما روی می‌دهد و ادراک، سوگیری دارد و حرف‌هایی از این دست.

اما تردید ندارم که اگر خودمان را موظف به نفهمیدن ندانیم، فهمیدن این توصیف چندان دشوار نیست.

بخش‌هایی از زندگی ما به تجربه‌ی باواسطه‌ و غیرمستقیمِ دنیا می‌گذرد
وقتی می‌نشینیم و مستندهای دیوید اتنبرو را می‌بینیم، در حال تجربه‌ی باواسطه‌ی دنیا هستیم. از اتنبرو می‌خواهیم که جهان را از نگاه خودش به ما نشان بدهد.

وقتی کتاب عصر اکتشاف (Age of discovery) نوشته‌ی گولدین و کوتاما را می‌خوانیم، می‌خواهیم دوران اکتشافات جدید را از دریچه‌ی چشمان این دو ببینیم. در غیر این صورت، هر کسی با چشمان خود نیز، دیده است که چند قرن اخیر، عصر اکتشافات بزرگ بوده است.

دیدن باواسطه و بی‌واسطه‌ی دنیا، مطلق و به صورت صفر و یک نیست. بلکه یک طیف را پوشش می‌دهد. هر ابزار و روش و حرکتی، می‌تواند ما را به دیدن بی‌واسطه یا دیدن باواسطه نزدیک‌تر کند.

تعریف کتاب و کتابخوانی

کاری از: جواد تکجو

چه کاری مطالعه محسوب می‌شود؟
آنچه می‌خوانید دیدگاه شخصی من است. اما اگر از من بپرسید، تفکیک قائل شدن بین خواندن کتاب کاغذی و کتاب دیجیتال، ممکن است ما را از اصل ماجرا منحرف کند.

بله، همه می‌دانیم و من هم در فایل‌های مدیریت توجه گفته‌ام که باید دغدغه‌ی Distraction و حواس‌پرتی را داشته باشیم و مطالعات نشان می‌دهند که پریشانی فکر در مطالعه‌ی دیجیتال می‌تواند بیشتر از مطالعه کاغذی باشد. اما این‌ها فرع ماجراست. کافی است یک کتاب کاغذی را در جمعِ شلوغ بخوانید و یک کتاب دیجیتال را در خلوت شبانه‌تان مطالعه کنید تا ببینید که چنین مقایسه‌هایی الزاماً صحیح نیست و این نوع تفاوت‌ها، ماهیت مطالعه را چندان تغییر نمی‌دهند.

من فکر می‌کنم ذات مطالعه، پذیرش این نکته است که تجربه‌ی باواسطه‌ی دنیا در برخی زمان‌ها و بعضی زمینه‌ها می‌تواند مفیدتر از تجربه‌ی بی‌واسطه‌ی دنیا باشد.

همان‌طور که استفاده از چشم غیرمسلح برای دیدن آسمان، لذت دارد؛ اما همه می‌دانیم که چشم مسلح چیزهایی را می‌بیند که از چشم غیرمسلح پنهان است.

ما با مطالعه، خود را به مغزِ نویسنده مجهز می‌کنیم و از دریچه‌ی ذهن و نگاه او، جهان را می‌بینیم.

از این منظر، من فکر می‌کنم اگر یک عکاس، مجموعه عکسی از یک شهر را ثبت و ارائه کند، مشاهده‌ی این مجموعه کاملاً از جنس مطالعه است. چون من اختیار چشمان خود را به او سپرده‌ام.

حتی خواندن یک کانال تلگرام هم می‌تواند از جنس مطالعه باشد. به فرض آنکه معتقد باشم آن‌کس که محتوای آن کانال را تولید یا انتخاب و تنظیم می‌کند، خود صاحبِ نگاه و به تعبیر رایج، صاحب‌نظر است و من می‌توانم از دریچه‌ی نگاه او به دنیا بنگرم.

یک رمان هم می‌تواند مصداقِ عالی مطالعه باشد. چون ما خود را در طی چندصد یا چند هزار برگ، در اختیار یک نویسنده قرار می‌دهیم تا جهان را از منظر او ببینیم و تجربه کنیم.

بی‌هوده نیست که مثلاً کسی مانند آلن دو‌باتن کتابی می‌نویسد و توضیح می‌دهد که پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند. چون خواندن مارسل پروست، خواندن چند رویداد و پیگیری چند قصه و ماجرا نیست؛ بلکه فرصتی است تا از دریچه‌ی نگاه پروست به دنیا نگاه کنیم.

از آن جالب‌تر، خواندن کتاب آلن دوباتن است. با این کار می‌خواهیم از نگاه او به پروست نگاه کنیم و بیاموزیم که از نگاه پروست باید چگونه به دنیا نگاه کرد.

بله هستند نویسندگانی که برای دیدن دنیا از نگاه آنها، ابتدا باید دیگرانی بیایند و به ما نحوه‌ی نگاه کردن از دریچه‌ی نگاه آنها را بیاموزند.

درباره کتاب نخواندن و کتاب خوب نخواندن
در این زمینه می‌توان بسیار نوشت.

اما من فکر می‌کنم بخشی از بی‌میلی ما به مطالعه، ناشی از بی‌میلی ما به کشف جهان و دیدن جهان است. کارکرد واقعی کتاب این است و اگر هنوز چنین میلی در من زنده نشده باشد، کتاب خوانی کاری بسیار خسته‌کننده و بی‌حاصل خواهد بود.

برخی از ما هم، چنان خود را در اوج شعور و فهم و کمال می‌دانیم که معتقدیم دیگر کسی نمانده که بتواند نگاهی بزرگتر و بهتر و عمیق‌تر از من داشته باشد. به عبارت دیگر، نگاه بی‌واسطه‌ی خود را بر هر نگاه باواسطه‌‌ای ارجح می‌دانیم.

چنین قضاوتی می‌تواند از غرور و از دانش کم باشد؛ یا ناآشنایی با نویسندگان و متفکران بزرگ دنیا.

درباره پیدا کردن نویسندگان و تولیدکنندگان محتوا که حرف‌شان ارزش خواندن دارد و کتابها و محتوایشان ارزش پیگیری، می‌خواهم در فرصتی دیگر صحبت کنم.

اما از نویسندگان و متفکران تراز اول دنیا که بگذریم، من خودم متر و معیار ساده‌ای برای خواندن و تعقیب کردن دیگران دارم. در واقع برای اینکه تصمیم بگیرم آیا حاضرم از دریچه‌ی نگاهِ این فرد، یا این نویسنده، یا این صاحبِ کانال تلگرام، یا این گزارشگر، یا این تحلیل‌گر یا این خبرنگار به جهان نگاه کنم، به این سوال فکر می‌کنم:

نسبت ورودی او به خروجی‌اش چقدر است؟ چند صد صفحه خوانده که امروز چند صد کلمه می‌نویسد؟

چند صد ساعت فکر کرده که امروز یک ساعت حرف می‌زند؟

چند سال تجربه کرده که امروز یک ساعت صحبت می‌کند؟

طبیعتاً اگر کسانی را پیدا کنیم که معتقدیم نسبت ورودی به خروجی‌شان بالاست، با تعقیب آنها می‌توانیم از زمان جلو بزنیم.

منبع : mrshabanali.com



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان fateme.jr و آدرس fatemejahani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com