این بار اما میخواهیم فرض را بر این بگذاریم که کتابخوانیم و کتاب از دستمان نمیافتد و به قولی«بیکتاب، هرگز» هستیم؛ یا فرض کنیم بالاخره کتابخوان و علاقهمند شدهایم و مدام شوق این داریم که چه بخوانیم.
در این صورت آیا جای این هست که از خودمان بپرسیم امر کتابخواندن یکسره سود است و منفعت یا ممکن است ضرر هم داشته باشد؟
منظور کتاب خوب یا کتاب بد خواندن نیست که همان تعیین خوب یا بد بودن کتاب، خود حدیثی است مفصل و مجزا؛ منظور این است که اصولا صرف کتابخواندن و همدم کتاب شدن و دمی از آن جدا نبودن، شرایط دارد و اصولا خواندن میتواند خطرناک باشد؟
پاسخ بله است و به قول یزدان منصوریان،دانشیار دانشگاه خوارزمی در مطلبی با همین عنوان در سایت انسانشناسی و فرهنگ «خطرات خواندن بیش از آنکه در نفس خواندن نهفته باشد، در نوع مواجهه ما با آثار و متون رخ میدهد. اگر ما تصویر روشنی از مهارتهای خواندن در اختیار نداشته باشیم، ممکن است از خطرات ناشی از مطالعه سطحی، شتابزده و بیرون از گفتمانِ مرتبط با موضوع آسیب ببینیم. ما به «مهارتهای خواندن» نیاز داریم که خود بخشی از مجموعهای بزرگتر با عنوان «سواد اطلاعاتی» شناخته میشود. زیرا مرزی باریک میان «مطالعه کارآمد و اثربخش» و «مطالعه ناکارآمد و زیانبار» وجود دارد که هر خوانندهای باید در فرایند یادگیری خویش آن را بیابد. مطالعه در غیاب سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی نهتنها مفید نیست که میتواند خطرناک باشد. منظور از سواد اطلاعاتی مجموعه مهارتهایی است که ما را قادر میسازد نیاز اطلاعاتی خود را بشناسیم، از وجود بهترین منابع برای پاسخگویی به آن آگاهی یابیم، به نحو مؤثری این منابع را بکاویم، مناسبترین بخشها را برگزینیم و اطلاعات تازه را به نحوی با دانش قبلی خود ترکیب کنیم که منجر به خلق دانش تازه شود. کسانی که این مهارتها را دارند، میتوانند راه خویش را در انبوه منابع متنوع بیابند و هر روز دامنه دانش خویش را گسترش بخشند.»
آلن دوباتن، نویسنده و فیلسوف فرانسوی هم در کتاب «پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند؟» میگوید: «یکی از بزرگترین و جذابترین خصوصیات کتابهای خوب (که وادارمان میکنند نقش بسیار اساسی و در عین حال محدودی که خواندن در زندگی معنوی مان دارد را ببینیم) این است که ممکن است نویسنده آن را «نتیجه گیری» بنامد و خواننده «انگیزش» . خواندن کتاب بابِ زندگی معنوی است، میتواند ما را به آن وارد کند، ولی آن را برایمان به وجود نمیآورد.
تا وقتی کتاب خواندن برای ما عامل تحریک کنندهای باشد که جادویش کلید فتح باب مکانهای عمیقی در وجودمان بشود، که جز از این طریق به آن دسترسی نیست، نقش آن در زندگیمان قابل احترام است. از طرف دیگر اگر به عوض بیدارکردن ما نسبت به زندگی مستقلِ ذهن، جای آن را بگیرد، طوری که حقیقت دیگر از نظرمان آرمانی نباشد که با گسترش افکار خودمان و به نیروی تلاش قلبیمان محقق بشود و فقط عنصری مادی باشد که میان اوراق کتاب جا خوش کرده وکافی است که ما دستمان را دراز کنیم و آن را از طبقه کتابخانه برداریم و با خیال آسوده و آرامش امتحان کنیم، در آن صورت کتاب چیز خطرناکی است.»
منبع : ettelaat.com