هرچند تعمیمهای آنان اغلب بسیار ادراکی بود؛ عمدتاً بر پایه «عقل سلیم» استوار بود و شواهد مؤید از نوعی که دانشمند امروزی طلب میکند زیاد نبود. اما با ظهور روش علمی، تحقیقات در مورد رفتار انسان سرانجام امکان یافت تا در مسیرهایی تازه و با دقت بیشتری صورت گیرد. آگوست کنت (1857-1798) اولین بار اصطلاح «جامعه شناسی» را برای چنین تحقیقاتی به کار گرفت و قویاً استدلال کرد که برای انجام بررسی در مورد رفتار انسان باید از روشهای علمی استفاده کرد.
مطالعه علمی
برای درک اینکه منظور از دادن عنوان «مطالعه علمی» به جامعه شناسی چیست، لازم است علم تعریف شود. «علم عبارت است از مجموعه دانشی که از راه کاربرد رویههایی خاص به نام روش علمی به دست آمده است.» لذا جامعه شناسی که عبارت است از مجموعه دانشی که در رشته تحقیقی خاصی با استفاده از روش علمی به دست آمده، بر اساس این معیار، یک علم است.
یکی از مزایای روش علمی تحقیق بر روشهای پیشین کمتر «علمی» این است که به کاربران خود امکان میدهد تا میان واقعیت و اعتقاد، میان شواهد و نظریه عامیانه تمایز قائل شوند. برای درک اینکه شواهد علمی چه تفاوتی با نظریه عامیانه دارد، نمونههایی از نظریه عامیانه رایج را در اینجا مطرح میکنیم.
در کشور لهستان در میان نسلهای پیشین، اگر لکهای سفید زیر ناخن انگشت کوچک دست چپ شخص پیدا میشد، ممکن بود آن را نشانه نزدیکی مرگ وی تعبیر کنند. امروزه در کشور تبّت یک روحانی بودایی (لاما) تاری مو از سر یک فرد در حال مرگ میکند تا روح او بتواند از سوراخ ریشه موی کنده شده فرار کند. در ترکیه، مرد روحانی (هوکه) گلوی یک زارع در حال مرگ را با آب تر میکند؛ زیرا اگر روح ضمن بالا رفتن از بلندی ابدیت خیلی تشنه شود، ممکن است به ازای جرعهای آب سرد خود را به شیطان بفروشد.
«نظریههای عامیانه از اعتقاداتی ساخته میشوند که بدون مدرک پذیرفته میشوند.» این نظریهها ممکن است با واقعیت مطابقت داشته باشند یا نداشته باشند، اما در هر صورت مردم بدون اثبات آنها را میپذیرند. برخلاف اعتقادات پذیرفته شده بدون مدرک و شواهد، «نظریههای علمی توضیحاتی موّجه مبتنی بر مشاهده هستند.»
جامعه شناسان با اینکه اذعان میکنند نظریههای عامیانه از شواهد مشاهده شده به دست نمیآیند، به این نظریهها علاقه مندند؛ زیرا میدانند که این اعتقادات تأثیری شگرف بر بسیاری از مردم اعمال میکنند. به علاوه، آنچه امروز نظریهای عامیانه است، ممکن است فردا به یک واقعیت تثبیت شده علمی تبدیل شود. برای مثال، تا قرنها مردم بدون داشتن شواهد علمی گمان میکردند که برخی گیاهان میتوانند بعضی بیماریها را درمان کنند. اخیراً هم دانشمندان اثبات کردهاند که این گیاهان واقعاً همان خواصی را دارند که عوام به آنها نسبت میدادند. جامعه شناسان نظریههای عامیانه را بدون مدرک نمیپذیرند؛ بلکه چون دانشمند هستند، خواستار شواهد و مدارک میشوند. اما در عین حال میکوشند ذهنی پذیرنده داشته باشند و آمادهاند تا نظریههای عامیانه را چنانچه از لحاظ علمی تأیید شوند، بپذیرند.
وظیفه دانشمند اثبات حقیقت است. جامعه شناسی به مثابه دانشمند، حقیقت را فی نفسه هدف میداند و محترم میشمارد و در جستجوی آن باید تا حد امکان واقع بین باشد، اما این کار آن طور که به نظر میرسد، آسان نیست؛ زیرا همه حقیقت را یکسان نمیبینند. یک مایل چند متر است؟ از نظر ذهنی، جواب این سؤال به دیدگاه فرد مورد نظر بستگی دارد. از نظر خلبان هواپیمای جت، یک مایل مسافتی بسیار کوتاه است که میتوان در عرض چند ثانیه آن را پیمود. اما از نظر شخصی مجروح که سینه خیز دنبال کمک میگردد یک مایل، مسافتی است که گویی هرگز به پایان نمیرسد؛ اما از نظر عینی مبنای چندانی برای اختلاف رأی وجود ندارد: یک مایل مسافتی است که پرتو نور در مدت تقریبی پنج میلیونیم ثانیه طی میکند.
چگونگی درک ما از چیزی، بستگی دارد به - یا به قول جامعه شناس متناسب است با - دیدگاه خودمان. این دیدگاه ممکن است بسیار عینی یا ذهنی باشد و احتمالاً هیچ مشاهدهای بکلی عینی یا ذهنی نیست.
دیدگاه ذهنی، دیدگاهی است که در آن ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی بر مشاهده و قضاوت اثر میگذارد. این ارزیابیهای ذهنی، «قضاوتهای ارزشی» خوانده میشود و بیشتر در حوزه اعتقادات تأیید نشده یافت میشوند تا در اطلاعات اثبات شده، بسیار دشوار است که بتوان در قبال موقعیتی، بدون داشتن دست کم مقداری زمینه ذهنی به نگرشی دست یافت. فرد در جامعه تربیت میشود و آداب، اخلاقیات و نگرشهای آن به وی آموخته میشود. او چندان قادر نیست موقعیتی را بدون اینکه تا حدی به ارزشهای فرهنگی و گروهی رجوع کند، ارزیابی نماید.
دیدگاه عینی، دیدگاهی است که در آن ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی عمداً کنترل میشود تا اثر آنها به حداقل برسد. تفاوت میان دیدگاه ذهنی و عینی در واقع از لحاظ مقدار است؛ در دیدگاه عینی واقع بینی بیشتر وارد کار میشود تا ذهنگرایی، اما حتی دانشمندان - که میکوشند تا حد امکان به دیدگاهی عینی دست یابند - اذعان دارند که منتفی دانستن ارزیابیهای ذهنی در هر مشاهده علمی عملاً ناممکن است.
با اینکه داشتن دیدگاه عینی برای اثبات حقایق ضروری است، قضاوتهای ذهنی در هر حال در تعامل انسانها ارزش واقعی دارند و از دیدگاهمان در قبال بسیاری از امور حیاتی حمایت میکنند. برای مثال، به تأثیرگذاری بر تصمیم گیری در خصوص اینکه چه کسی را دوست بداریم، فرزندان خود را چگونه تربیت کنیم یا اینکه در راه وطن خود بجنگیم یا نه.
تعامل انسانها
جامعه شناسی مطالعه علمی «تعامل انسانها» است. اگرچه ماهیت تعامل انسانی و شیوه صورت گرفتن آن موضوع کل این کتاب است، در این مرحله اظهار نظری مقدماتی در خصوص منظور جامعه شناسان از این اصطلاح ضرورت دارد. «تعامل انسانها فرایندی است که زمانی رخ میدهد که انسانها به اعمال سایر همنوعان خود واکنش نشان میدهند.» فردی دعوت دوست خود را به مهمانی میپذیرد؛ این دو نفر در تعاملاند. دو نفر شطرنج بازی میکنند، آنان هم تعامل دارند. پلیس و اعتصابیون در جریان تظاهرات خیابانی با هم درگیر میشوند؛ در اینجا نیز آنان با هم تعامل دارند.
تعامل انسان محدود به تماس رودررو نیست. تعامل وقتی هم که شما این کتاب را میخوانید صورت میگیرد: نویسندگان آن چیزی به شما میگویند؛ شما معنای گفته آنان را درک میکنید؛ در اینجا تعامل صورت میگیرد. به شوخی یک هنرپیشه کمدی در تلویزیون میخندید. مردی در سلول خود جواب نامه همسرش را مینویسد. استادی، نظریهای را توضیح میدهد و مشخص میکند که از کلاس در خصوص آن نظریه، امتحان خواهد گرفت و بسیاری از دانشجویان یادداشت برمیدارند. رانندهای به تابلو تقاطع نزدیک میشود، در حالی که چراغ راهنمای سمت راست او چشمک میزند و در این موقع رانندهی پشت سر او ترمز میکند، چون میداند او قصد پیچیدن دارد.
هر کدام از اینها نمونهای از تعامل انسانی است که هرگاه انسانها تحریک میشوند و به یکدیگر پاسخ میدهند صورت میگیرد. «هر ارتباط با معنایی» خواه شفاهی و خواه کتبی، یا با حرکات و سایر ابزار، تعامل انسانی محسوب میگردد.
جامعه شناسی هم «مطالعه علمی» تعامل انسانهاست و هم «مجموعه دانش مربوط به» تعامل انسانها. لذا جامعه شناسان چگونه تحقیقی را که این دانش را حاصل میکند انجام میدهند؟
منطق و روش علمی
جامعه شناسان در تحقیقات خود درباره رفتار بشر از روشی علمی استفاده میکنند. یکی از عناصر مهم این روش «منطق» است، که تحلیل ساختارها و رابطههاست. «منطق در کاربرد علمی خود عبارت است از نظامی فکری که هدف آن درک پیوندهای میان پدیدهها یا وقایعی است که در جهان ما رخ میدهد.»
تفکر منطقی همیشه آسان نیست. استدلالی که در بدو امر منطقی به نظر میرسد ممکن است بعد از تحلیل دقیقتر غیرمنطقی باشد؛ یا ممکن است در پرده ابهام ناشی از احساسات و سایر اغراض ذهنی قرار گیرد. فرض کنید فردی که اخیراً به سمت کتابدار کتابخانه دانشکده منصوب شده است متوجه میشود که در روزی معین اتاق مطالعه کتابخانه مملو از دانشجوست. او که قبلا در مدرسه کتابداری کرده است، هرگز با چنین وضعی روبرو نشده است. او درباره علل این پدیده چنین میاندیشد: «این هفته، هفته قبل از امتحانات نهایی است، به همین دلیل همه دانشجویان در همه دانشکدهها در کتابخانههای دانشکده تجمع میکنند تا از آخرین دقایق قبل از امتحانات نهایی هم برای مطالعه استفاده کنند.»
آیا پر بودن اتاق مطالعه تا حداکثر ظرفیت خود در این روز معین درستی نتیجه گیری کتابدار را ثابت میکند؟ نه. او به استناد یکی از مشاهدات خود به آن نتیجه رسید - یعنی مشاهده اینکه کتابخانه دانشکده وی پر است. این دلیل برای اثبات اینکه چنین چیزی به طور منظم در سایر دانشکدهها رخ میدهد کافی نیست.
در این مرحله او تصمیم میگیرد که پدیده را بیشتر بررسی کند. او تا چند سال میزان استفاده از اتاق مطالعه را در هر ساعت و هر روز بدقت یادداشت میکند. در هر نیمسال تحصیلی و در هفته قبل از امتحانات نهایی اتاق مطالعه کاملاً پر است. آیا او حالا فرضیه خود را مبنی بر اینکه همه دانشجویان در همه دانشکدهها در هر نیمسال تحصیلی و در همین موقع مطالعه میکنند به اثبات رسانده است؟ باز هم پاسخ منفی است. البته شواهد بیانگر آن است که بسیاری از دانشجویان این دانشکده چنین میکنند اما ثابت نمیکند که همه دانشجویان در همه دانشکدهها چنین میکنند.
منبع:rasekhoon